سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
 
جمعه 89 آذر 26 , ساعت 6:47 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسین (ع) نشسته بود و مشغول تعمیر شمشیر خویش بود و در این ضمن اشعاری را زیر لب زمزمه می کرد:

یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ

کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ

مِن طالب وَ صاحِب قَتیل

وَ الدَّهرُ لا یَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ

و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل

ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیــلِ

 وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیـــــــلِ

"ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کشتی. آری! روزگار بجای آنان دیگری را نپذیرد. به راستی که پایان کار در دست خدای شکوهمند است و هر زنده ای باید این راه را طی کند."

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ